!!! عاشیقیزم

عاشق و دوستار همه و همه ام

 

نوشته شده در 27 / 7 / 1390برچسب:,ساعت 19:59 توسط بشار|

نیمه شب زاهد مضطرب زیر لب به خود چنین گفت : هنگام آنست که ترک خانه گویم تا در درگاه خدا خانه گیرم . آه آن چه کس بود که در طول این مدت مرا در اینجا نگه داشت . در این منزل گمراهی ؟!

از جانب خدا ندا آمد که : من ...

لیکن گوش زاهد این ندا را نشنید !

در گوشه ای از خانه زن زاهد به آرامی خفته بود و کودکش نیز تنگ سینه او در عالم خواب سیر می کرد .

زاهد دگر باره به خود گفت : کیست آن که مرا در این مدت در خواب غفلت نگهداشت .

ندا آمد که : خدا ...

لیکن گوش زاهد همچنان قاصر از شنیدن آن ندا بود .

در این هنگام کودک زاهد خواب آلوده ناله ای کرد و بیشتر به سینه ی مادر چسبید .

خدا به زاهد امر فرمود : بایست ای نادان ... خانه ات را ترک مکن !

لیکن زاهد کمتر از آن بود که ندای حق بشنود .

آن گاه خدا آهی از سر حسرت و اندوه بر کشید ...

و گفت : چرا آفریده ی من از من می گریزد و مرا ترک می گوید بدین پندار که مرا می جوید و به وصال من نائل خواهد آمد !!!

نوشته شده در 26 / 7 / 1390برچسب:,ساعت 12:17 توسط بشار|

شیطان
اندازه یک حبّه قند است
گاهی می افتد توی فنجانِ دلِ ما
حل می شود آرام آرام
بی آنکه اصلا ً ما بفهمیم
و روحمان سر می کشد آن را
آن چای شیرین را
شیطان زهرآگین ِدیرین را
آن وقت او
خون می شود در خانه تن
می چرخد و می گردد و می ماند آنجا
او می شود من

***

طعم دهانم تلخ ِتلخ است
انگار سمی قطره قطره
رفته میان تاروپودم
این لکه ها چیست؟
بر روح ِ سرتاپا کبودم
ای وای پیش از آنکه از این سم بمیرم
باید که از دست خودت دارو بگیرم
ای آنکه داروخانه ات
هر موقع باز است
من ناخوشم
داروی من راز و نیاز است
چشمان من ابر است و هی باران می آید
اما بگو
کِی می رود این درد و کِی درمان می آید؟

***
شب بود اما
صبح آمده این دوروبرها
این ردپای روشن اوست
این بال و پرها

***
لطفت برایم نسخه پیچید
یک شیشه شربت، آسمان
یک قرص ِخورشید
یک استکان یاد خدا باید بنوشم
معجونی از نور و دعا باید بنوشم


شعر از عرفان نظرآهاری

 

نوشته شده در 23 / 7 / 1390برچسب:,ساعت 13:41 توسط بشار|

عاشیقی یارالی قویما

اووچو یارالی قویما

اوخون سینمده قالدی

اولدور یارالی قویما

 


 

قوربانام اوزوم سنه

بو ایکی گوزوم سنه

نه دیلیله یالواریم

خوش گلسین سوزوم سنه

 

 

نوشته شده در 21 / 7 / 1390برچسب:,ساعت 8:23 توسط بشار|

به لبت ٬ به گیسوانت ٬ به کمان ابروانت ٬ به فسون دیدگانت ٬ به قشنگی لبانت ٬ به سپیدی دهانت ٬ به دل سخت چو سنگت ٬ به دو چشم سبز رنگت ٬ به نوای تار و چنگت ٬ به جمال آب و رنگت ٬ به دو گفته ی قشنگت ...

که ترا ز جان پرستم !

به قطار کاروانها ٬ به امیر ساربانها ٬ به عروس آسمانها ٬ به صدای نیستانها ٬ به نشاط باغبانها ٬ به صفای گلستانها ...

که ترا زجان پرستم !

به خدای کس ندیده ٬ به قشنگی دو دیده ٬ به غمی کز تو رسیده ٬ به شب نور و سپیده ٬ به عناب خوش بریده ...

که ترا زجان پرستم !

به کمال روح انسان ٬ به حیات جسم و حیوان ٬ به تمام اهل کیهان ٬ به صدای رعد و طوفان ٬ به نسیم عهد و پیمان ...

که ترا زجان پرستم !

به خدای جسم و روحم ٬ به خدای آسمانها ٬ به تمام کهکشانها ٬ به ستارگان روشن ٬ به نگاه پر شکوهت ٬ به قدوم خاک پایت ٬ به کبودی افق ها ...

که ترا زجان پرستم !

به سپیدی سپیده ٬ به گل و گیاه و صحرا ٬ به سکوت دریای احمر ٬ به غریو شهر بابل ٬ به بهار فصل هستی ٬ به لبان سرخ و مرطوب ٬ به خروش موج دریا ٬ به شکوه کوه الوند ٬ به چمن به دشت و جلگه ...

که ترا زجان پرستم !

به تمام عشق هستی ٬ به تمام آرزوها ٬ به تمام خاک دنیا ٬

به خدا اگر بخندم ٬

به خدا اگر بنالم ٬

توئی آخرین نگاهم ٬

توئی آخرین بهارم ٬

که توئی بهار عمرم ...

نوشته شده در 18 / 7 / 1390برچسب:,ساعت 9:59 توسط بشار|

 

 

نوشته شده در 16 / 7 / 1390برچسب:,ساعت 13:39 توسط بشار|

زندگی خود را بر این چند اصل استوار کنیم :

بدانیم کار ما را دیگری انجام نمی دهد پس تلاش کنیم ...
بدانیم که خدا ما را می بیند پس حیا کنیم .. .
بدانیم که رزق ما را دیگری نمی خورد پس آرام شویم ...
بدانیم پایان کارمان مرگ است پس مهیا شویم ...

 

 

     

   

نوشته شده در 14 / 7 / 1390برچسب:,ساعت 8:39 توسط بشار|


اَمَّن یُجیبُ الْمُضطَرَّ اِذا دَعَاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ یا مُجیبَ الْمُضطَرَّ یا مُجیبَ الْمُضطَرَّ اَجِبِ الْمُضطَرَّ بِحَقِّ الْمُضطَرَّ و نَحنُ الْمُضطَرَّون و بِرَحمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ


آیا کسی هست که اجابت کند دعای گرفتاران حاجتمند را و بلا و بدی را برطرف کند ؟ ای اجابت کننده دعای دردمندان و حاجتمندان اجابت کن دعای بیچارگان را بحق گرفتاران درگاهت ای مهربانترین مهربانان عالم ...

 

 

عزیزان یکی از دوستان وب نویسمون

 

نوید فرامرزی(شتابی فرد)

  

   بیمار و تحت عمل جراحی قرار گرفته که انشاءالله بزودی زود خوب میشه و بر میگرده کنارمون ولی از همه تون می خوام برای تمامی مریض ها دعای امن یجیب رو بخونین و نوید رو هم شریک کنین ...

نوید دوستت داریم و آرزوی صحت و سلامتی برای همه ی عمر ...

 

    

نوشته شده در 13 / 7 / 1390برچسب:,ساعت 10:4 توسط بشار|

صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 17 صفحه بعد


آخرين مطالب
» سلام عزیزان
» گل صداقت
» دنیا
» دیدار
» عشق
» عیب کار
» محرم اسرار بودن قابلیت می خواهد ...
» آسمان آبی
» یلدا
» چه حاصل
» بیچاره عاشیق
» جاده های عشق
» غروب
» و خدا زن را آفرید ...
» بیایید جواب تصدیق دعاهایمان را بفرستیم !!!
» ایام سوگ و ماتم سیدالشهدا تسلیت باد
» صوفی و خرش
» چه چیزی با ارزش تر است ؟
» بنام الله ...
» اول محرم هزار و چهار صد و سی و سه

Design By : Pichak